رمان انتقام من از عشقم مهم تره
«مهدیه»
رمان بورسیه/قسمت17
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته میتراود ازاین غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه
خدایا بهانه ای....
رمان فقط من فقط تو 10
قسمت 10 رمان فقط من فقط تو
قابل شمارو نداره
با نظراتتون خستگیمون درمیره
ممنونم
ملودی زندگی من قسمت33
کسی که براش مردی دوست نداره
من و بغض و بارون سکوت خیابون
دوباره شکستم چه ساده چه آسون
به پاتم بسوزم تو شمعم نمیشی
تو هوای دنیای ماتم نمیشی
غرورت گلوم به هق هق کشیده
آدم که قسم خوردش دق نمیده
رمان ویرانگر1
سلامی دوباره
پست اول رمان ویرانگر
نوشته
fereshteh27 کاربر انجمن نودهشتیا
منبع
http://www.forum.98ia.com
خلاصه: بر جانم آتشی افتاده ویرانگر!..سوزنده تر از تب نگاهش!..گرم تر از خورشید!..
من می اندیشم....به یک فریاد!..به یک احساس ِ پر کینه!..به آن طوفان!..به آن سیلاب ِ ویرانگر!..من..به آن سوزنده ی سوزان..می اندیشم!..
قلبی پر ز نفرت درون سینه..پر از کینه!..می تپد به نام عشق و به رسم انتقام!..به فکر انتقام از گذشته ای سیاه!..به فکر انتقام از زمانه ای تباه!..
به تاوان دلم که شکست، دل ها را می شکنم!..گناهش هر چه که باشد..پای دلی که دلم را شکست!....
آهـــــای..قاتل ِ بی احساس!..منم صحرا!..
همان صحرای ویرانگر!..
حواست باشد!..
صحرا، با آن همه سحر و افسون..آتش می زند!..
ذوب می کند!..او خشک است و سوزان!..
حواست باشد!..
این صحرا..
کشنده است!
(یه پست طولانی از رمان)